متن ترانه
من از این زندگى سیرم
که توش عاطفه سر باره
محبت خونه به دوشه
فقط فاصله میباره
من از این زندگى سیرم
که توش گلها رو میفروشن
که تن میدن به هر چیزى
واسه سیاهى آغوشن
من از بهار پائیزى
از این بد شدنا خستم
چقدر سادم که به خوبى
به این آدما دل بستم
همه باغا رو سوزوندن
شدم برگى که آوارست
روزا فانوس توى دستم
همه میگن که دیوونست
همین دیوونگى خوبه
تو دنیایى که حق مرگه
تو دنیایى که تاریکى
پرآوازه ترین رنگه
میخوام پشت همین شیشه
تماشاچى تقدیر شم
دیگه هیشکى پناهم نیست
فقط میخوام خودم باشم
من از تلخىِ پى در پى
از این صدرنگیا خستم
چقدر سادم که به جاده
به هر خاطره دل بستم
مشاهده بیشتر