متن ترانه
دنیای من یه اتاق سه در چهار
یه تلویزیون یه گیرنده دیجیتال
یه فرش شش متری با گلایه قهوه ای توش
ابم جوش شد بریزم قهومونو توش
تا گرم بشیم وسط یه گرمای شدید
یه گرمایی که کرده شیرا رو ضعیف
شهرم زمانی نمایه مردونه میداد
الگوهاش نبودن چن تا مفت خور و بی حال
باد میومد چیزی رو با خودش نمی برد
با اینکه خونها نبودن اَ سیمان و اجر
کسی گربه صفت نبود و همشون وقتی
بهشون نیاز بود بودن نمیشدن جیم
سفره ای خالی نبود چون از زور بازو میخوردن
نگاهشون به دستایه کسی خیره نبود نه
همه ساده بودن و نبودن درگیر قدرت
همه دلاشونو واسه هم کادو میبردن
بی خبر نبودن از حال هم دیگه هیچ وقت
به هم سر میزدن تا خونه ای نباشه توش غم
چیزی میپختن واسه هم تو سینی میبردن
کنار هم دیگه تو چن تا سینی میخوردن
جمعیت هیچ خونه ای ۴تایی نبود
پدر و مادر با ۲تا بچه و تموم
خونه ها حداقلشون ۸تایی بودن
تازه این وسط تلافاتی هم داده بودن
بزرگ میشدن بچها همه تو سختی
پشت هم بودن نمی گفتن این مشکل من نی
بگاییایه همو جمع میکردن و هر کی
یادش میافتاد توی تنهایی میخندید
بازیا پر شور بود و از هیجان زیاد
درسته بازیه بازی خب دعوا هم میخواد
یه نفر باید این وسط کمی شرور باشه
تا زندگی معنیه خودشو داشته باشه
قدیما همیشه سادگیامون تو بورس بود
میشد با دود اسپند چش بدخواهمون کور
مشید بچها رو خیلی ساده اروم کرد
اونا رو با خیلی چیزایه ساده ای گول زد
قدیما نبود زبونمون انقده نیش دار
که بزنه بسوزونه ریشمونو درجا
زندگی نمی کشیدت به هر طرف
زمین میخوردی هم نمیکردن مسخرت
اره قدیما حال و هوایه دیگه ای داشتش
با همه بی امکاناتی و کم و کاستش
با همه کتکایی که اَ بابامون خوردیم
دلگیر نبودیم ازش و چیزی نگفتیم
ولی
نمیدونم چرا همه چی عوض شدش
چرا دستی نمیکنه کمک هم نوعش
چرا از مشکلات همدیگه ساده رد میشیم
چرا انقدر پشت سر همه بد میگیم
این روزایی که داریم میگذرونیم به سختی
هممون تیکه ای از این پازلش هستیم
بذا روشنت کنم من با قلم تحریر
تا دیگه اَ باد معده نزنی حرفی
ببین هممون هستیم سوار یه کشتی
همه دخیل تو سرنوشت همدیگه هستیم
نمیشه توش بزنه ساز خودشو هر کی
والا به گل میشینه که این کشتیه زخمی
ما دستی نگرفتیم بلکه دستی شکستیم
دلی بدست نیاوردیم و دلا شکستیم
راه رسیدن به ارزوی همه رو بستیم
پس جایی نشینین و بگین تقصیر من نی
جایه اینکه دنبال کسی یا چیزی بگردین
تا مشکلارو بندازین رو دوش اون بخندین
نشون بدین که تو سختیا پشت هم هستیم
نشون بدین که این دلامون توشون اَ سنگ نی
نشون بدین که مردمم همیشه هر چی رو که میخوان میرسن بهش قول میدم حتمی
هنو جا داره بخوام چن خطی بخونم
ولی حرف زدن زیاد و خوب نمیدونم
به قول حاجی عاشق حرف تاثیر گذارم
حتی اگه بخوان اون و پشت ماشین بذارن
این حرف اخره اینو اَ من یادت بمونه
زمستون میگذره سیاهی رو ذغال میمونه
مشاهده بیشتر