متن ترانه
این درد بی درمان من
میبارد از چشمان من
رفتی چه ماند از عشق تو ،از جان من
ای تو شروع ماجرا
گریه کن این حال مرا
هم بغض شب ،تا نقطه پایان من
دل ویرانم
گوشه ای تنها بی تو پس افتاد
با غمت مرد و از نفس افتاد
تو کجایی امشب
تورا میخواهم
تو همان ماهی در شب تارم
بی تو من دردی بی امان دارم
تو کجایی امشب
تو کجایی امشب
در این قلب رو به ویرانی
تو تنها رویای پنهانی
تو حالم را نمیپرسی نمیدانی
تو آن دردی درد دلخواهی
دلم را چنگ میزنی گاهی
ازین عاشق چه میدانی
چه میخواهی
دل ویرانم
گوشه ای تنها بی تو پس افتاد
با غمت مرد و از نفس افتاد
تو کجایی امشب
تورا میخواهم
تو همان ماهی در شب تارم
بی تو من دردی بی امان دارم
تو کجایی امشب
تو کجایی امشب
مشاهده بیشتر