متن ترانه
عشق بلای خوب افتاده به جانم
ای که عشقت آمده تا استخوانم
آن شبی که با توسر شد
دلم دیوانه تر شد دلم دیوانه تر شد عزیزم
در میان اشک و لبخند شدم آهسته پابند عزیزم
ای عشق من بی قرارم
خبر از تو ندارم
به تنهایی دچارم
ای یار با من که نیستی
پریشانیم که نیستی
چو بارانم که نیستی
گفتم بمان بی من چرا رفتی
نشنیدیو بی اعتنا رفتی بی من کجا رفتی
هر جا بری در خاطرم هستی
مثل نفس در سینه ام هستی
هر جا برم هستی
ای عشق من بی قرارم
خبر از تو ندارم
به تنهایی دچارم
ای یار با من که نیستی
پریشانیم که نیستی
مشاهده بیشتر